عرق کردن. عرق کنانیدن. (ناظم الاطباء). ادرار عرق. (یادداشت بخط مؤلف) ، به عرق کردن داشتن.
- خوی آوردن تب،تبی که به عرق کردن رسیده باشد. عرق کردن در تب. (یادداشت بخط مؤلف). تملل. (منتهی الارب) ، شرمسار کردن. (ناظم الاطباء)
عرق کردن. عرق کنانیدن. (ناظم الاطباء). ادرار عرق. (یادداشت بخط مؤلف) ، به عرق کردن داشتن.
- خوی آوردن تب،تبی که به عرق کردن رسیده باشد. عرق کردن در تب. (یادداشت بخط مؤلف). تملل. (منتهی الارب) ، شرمسار کردن. (ناظم الاطباء)